Thursday 28 April 2011

ای شیخ بد اندیش بکن گور خودت گم از میهن ویران شده و خاک نظیفم



سیاوش لشگری:ای شیخ خردباخته ی دشمن انسان


جوان را روی نیمکتی به پشت و لخت خوابانده اند و دو نره غول بی شاخ و دم شلاقهای سیمی خود را محکم به پشت جوان میکوبند و با هر ضربه تکه پوستی از بدن جوان کنده
و خون سرازیر میشود

جوان در زیر لب مینالد و میگوید

ای شیخ خردباخته ی دشمن انسان شلاق نزن برتن بیمار و نحیفم
شلاق نزن برتن همدین خود ای مرد من هم چو تو بیچاره این دین حنیفم
از چیست گناهم که مسلمان شده ام من از دست تو و دین تو من خوار و خفیفم
امروز اگر خم شده ی دست تو هستم درمعرفت و علم و ادب بر تو حریفم
پیش از تو که غارت بکنی کشور من را دانی که من از پشته زرتشت شریفم
از زشتی کار تو جهان حیرت محض است اسلام چه میخواهد از این جان ضعیفم
ای شیخ بد اندیش بکن گور خودت گم از میهن ویران شده و خاک نظیفم
ای غول بیابانی بیرحم و مروت شلاق نزن بر بدن زار و ظریفم

نجوای جوان به گوش شیخ شرور میرسد و شیخ پاسخ میدهد ما با کسی شوخی نداریم

ما با زبان عشق تکلم نمی کنیم بر زندگان و مرده ترحم نمی کنیم
اینجا نوای دلکش تار و چغانه مرد جز ضرب تازیانه ترنم نمی کنیم
بی حد به مردم ایران ستم کنیم از ما کرم مخواه تکرم نمی کنیم
هر آنچه را که شود خورده می خوریم قدر خسی زمانده تقسم نمی کنیم
سد پل زدیم از کلک و فتنه و دروغ یک دل برون زرسم تالم نمی کنیم
این برج های سر به فلک پا کشیده را جز فرش پای اهل تعمم نمی کنیم
بر بنده ی خدا نبود هیچ حرمتی مابر خدای هم تحرم نمی کنیم
دوزخ برای اشکم ما گشته آب و نان جنت کجاست؟ما که توهم نمی کنیم
با هیچ آب پاکی و با هیچ خاکه ای جز خون وضو و تیمم نمی کنیم
ما وارثان حضرت مولای ظالمیم خارج ز درس ظلم تعلم نمی کنیم
ما تا به روز مرگ همین است کارمان شوخی نکرده تبسم نمی کنیم
ما تا به روز مرگ همین است کارمان شوخی نکرده تبسم نمی کنیم

با پوزش از واژه های نچسب و نکره عربی که از زبان شیخ گفته شد.سیاوش لشگری

می‌توانید ‌همه‌ی دیدگاه‌های ‌این نوشته را‌ این‌جا ببینید:

http://antieslam.net/fa/?p=143#comments

No comments:

Post a Comment